سلام. خوزستان

یادداشتهای یک روزنامه نگار خوزستانی

سلام. خوزستان

یادداشتهای یک روزنامه نگار خوزستانی

گزارشی درباره بازسازی ورشگاه تختی اهواز

هرچند که سال گذشته سال خوبی برای فوتبال خوزستان بود اما بی توجهی همیشگی مسئولین باعث شد که تقریبا بچه های اهواز از دیدن فوتبال محروم بشن که ایول به همه مسئولین محترم گزارش شوشان ازبازسازی ورزشگاه تختی

جالب اینکه فولاد  میزبانی مسابقات آسیایی را هم تقریبا از دست داده است و با باران چند روز گذشته تقریبا  رسیدن ورزشگاه  به مسابقات غیر ممکن شده

عکس های ایسنا خوزستان از آب گرفتگی اهواز بعداز باران

بالاخره کی باید شاهد این صحنه نباشیم....خدا می داند عکس های ایسنا

آقای استاندار ترو خدا سلام!!!!

جناب آقای سردار سلام

حال شما خوبه اگه از ما رسیده باشید ملالی نیست جز بی محلی شما به مطبو عات

می خواهم بدانی روزهای سختی فرا روی ماست و فریاد رسی نیست جز خودمان

آقای استاندار آنچه که در این سالها یاد گرفته ام این است که نمی توان به شهدا خدمت کرد مگر با خدمت به مردمی که شهدا به عشق آنها به جنگ رفتند وجان هدیه کردند.

جناب سردار !

شما را نمی شناسم اما آنچه دیدم در این چند وقت سکوت شما بوده به راستی نگاهی به چندی که گذشت کرده اید ....چند انتصاب وچند بحران    چند لابی ودوباره سکوت

 آقای استاندار سکوت بزرگترین جفا به مردم است بهتر نیست با مردم صادقانه حرف زد و از مشکلات فرا رو گفت.

آقای استاندار

نمی دانم که روزی حواهم توانست بی هیچ واهمه ای سخن بگویم و درد ها را بازگو کنم یانه اما در همین چند قدمی مان دخترانی را می شناسم که برای تامین خرج های دانشگاه و ... تن به ذلت می دهند

در همین شهر مردی را می شناسم که هر شب شرمنده به نزد خانوادهاش برمی گردد و همسرش تنها با درست کردن چند گوجه و تلیت کردن آب ان کودکانش را سیر میکند...

کودکی را می شناسمکه در آرزوی پوشیدن لباسی از آن خودش روزگار سر میکند

آیا وقت آن نرسیده ستاذ بحران های اجتماعی(نه از نوع قهری و دادگاهی آن) تشکیل شده و با بودجه ای به رفاه هم استانی ها توجه کند

می دانم حرف هایم آرمان گرایانه است ولی یادمان باشد ارزش مسلم از کعبه بیشتر است

آقای استاندار تا کی باید سکوت کرد .... بگذارید ماهم محرم باشیم شاید کمکی از دست ما هم برآید

آقای استاندار نمی دانم مدیرانی که منصوب کردید می شناسید یا نه ولی آیا به سراغ جوانانی که امروز با خواسته های فراتر از عقیده های شماست رفته اید یا تصمیم گرفتید جوانی از میان (...) انتخاب کنید که حتی نمی داند خیابان طالقانی چرا پنج شنبه شلوغ است و چرا در خیابانهای کیانپارس نمی توان راه رفت و یا چرا افسردگی در جوانان شیوع پیدا کرده ...

آقای سردار همه چیز نتوان و نشاید گفتن اما دلم می خواست ساعتی برای شما کارهایی را که میتوان انجام داد و هیچکس نگاه آن ها نکرده را باز گوبم

                                             به خاطر داشته باشید....روزها می گذرد....

کربلایی خوب شد یا نه ؟

از بعد از انتخابات از بر و بچه های اصلاح طلب خبری ندارم شنیدم آقا ی کربلایی کمرش رو عمل کزده هزکی ازش خبر داره یه کامنت بذاره ممنون می شوم

اصلاح از نوع دیگر

از موقعی که کارم را در مجموعه جدیدی که منتسب به حزب موتلفه است شروع کردم باوجود انکه نتونستم از لحاظ سیاسی ان را تلطیف کنم ولی قیافه نشریاتش را به روزنامه های اصلاح طلب خدا بیامرز نزدیک کرده ام...این هم یه جورشه

اما بعضی از صفحات آن را که خودم ویکی از بچه دست گرفتیم به کلی تغییر کرده و کم کم فضا را برای اخبار سیاسی هم باز میکنیم می گید نه بعدها خواهید دید

سلام

مدتی بود بین زمین و آسمون  گیر کرده بودم و الان دوباره راهم رو یدا کردم مطمئن باشد از این به بعد یه وبلاگ خیلی با حال را خواهم داشت.

البته امیدوارم

یادداشت یک سردبیر

سلام
اجازه بدهید در این ستون من عادل طیبی باشم یک جوان عاشق روزنامه نگاری بدون هرگونه مسئولیتی که دارم. بگذارید در این ستون از لحظاتی که پشت سر می گذاریم شما هم بدانید و مقداری از دغدغه های من را بخوانید، راستش را بخواهید از بس که در قالب کلمات سخت نوشته ام خسته شده ام می خواهم خیلی راحت با شما (مخاطبان) حرف بزنم. اجازه بدهید در این ستون از همان دریچه ای که می بینم حرف بزنم.

1) چند ساعتی است که وارد 16 آذر شده ایم، ساعت از دو نیمه شب گذشته و من میان کاغذهایی که از دفتر به خانه آوردم غرق شده ام. مطالبی را که برای روز دانشجو جمع آوری کرده ایم را باید بخوانم تا شاید سوءتفاهمی بوجود نیاید.
اولین مطلب از نیما ندیم است. چندماهی است که حتی با هم تلفنی صحبت نکرده ایم اما مطلبش را تلطیف می کنم ] ! ! ! [ مطلب صادق پیوسته را هم.
می دانم فردا که این نشریه منتشر می شود عده ای می گویند یک طرفه به قاضی نشسته ایم وعده ای می گویند… بعضی ها ما را محافظه کار می خوانند بعضی ها تندرو اما اگر راستش را بخواهید قصد ندارم بر طبل یک سمت و سوی خاص بکوبم بلکه می خواهم دموکراسی را که باید در جامعه وجود داشته باشد در مجموعه ی کوچکتری به نام نشریه ایجاد کنم، یعنی اگر یک نیرویی در منتهی الیه چپ در استان صحبت می کند تا جایی که قانون اجازه می دهد منعکس کنم و از جریان مقابل نیز به همین صورت انعکاس دهیم.
یعنی در زمینه اطلاع رسانی ما یک رسانه ایم و منعکس کننده جامعه، اما اگر جایی احساس کنیم باید خودمان حرف بزنیم و نقد کنیم کاملاً مشخص است، نقد می نویسیم و چاپ می کنیم.
2) هنوز حرفهای رضا حسنی (مدیر اجرایی) در گوشم زمزمه می کند روابط عمومی فلان اداره گفته 8 تا خبر فرستادیم فقط یکی اش را کار کردید حالا طلبکار هم هستید و آگهی می خواهید؟ می بینید این برخوردی است که از سوی بسیاری از ادارات با نشریات استان می شود! یا خبرهای ما را بدون درنظر گرفتن ارزشهای خبری چاپ می کنید یا محکوم به از دست دادن یکی از منابع مالی تان هستید به همین سادگی .
3) گفتم منابع مالی یادم آمد از مسئولین استان تشکر و قدردانی ویژه ای داشته باشم! نشریه ندای بهبهان ماههاست که راه اندازی شده و هر هفته مثل آب خوردن نشریه را چاپ می کنیم و اینقدر تسهیلات بانکی با بهره و یا بدون بهره و کمک های مالی دریافت کرده ایم که نمی دانیم چطور از عهده بازپرداخت آن برآئیم. آقا دیگر بس است! ما دیگه میلیاردر شده ایم!!!
4) نشریه آوای خوزستان در شماره گذشته خودش با مطالبی […] که حتی خواندن آنرا به مخاطبان گرامی توصیه نمی کنیم، ادبیات روزنامه نگاری- حرفه ای را زیر سئوال برد و با دیدگاهی ماکیا و لیستی به تخریب سردبیر یکی از نشریات استان پرداخت. شاید سردبیرمذکور در نشریه اش بیشترین انتقادات و گاهاً توهین ها را به ندای بهبهان وارد کرده بود اما تحریریه ی ما هیچگاه (بجز یک مورد که در صفحه ادبی در آخرین لحظات چاب متوجه آن شدم و امکان تعویض آن مطلب نبود و فقط آنرا سانسور کردم) حاضر نشد با ادبیاتی مشابه آوای خوزستان با آن برخورد کند.
هرچند اشکال را از گردانندگان آوای خوزستان نمی دانم بلکه معتقدم تا زمانی که دادن مجوز به خط و ربط سیاسی کار داشته باشد و توجهی به سوابق مطبوعاتی نکند حضور غیر مطبوعاتی ها در جامعه مطبوعات تسریع شده و چنین پدیده هایی که ناشی از آن زخم هستند، سرباز می کنند. راستی مجموعه ی ارشاد تا چه زمانی می خواهند نشریات بی کیفیت را تنها به دلیل حفظ کمیت حفظ کنند.
براستی اگر این توهین ها بجای اینکه به یک سردبیر قلابی باشد به یک مسئول وارد می شود آیا باز هم دستگاه قضایی سکوت می کرد؟ آیا انتشار فحش و نوشته های صرفاً مبتذل آن هم در تیراژ چند هزارتایی کم از تشویش افکار عمومی و خدشه دار کردن ارزشها! دارد؟ دکتر عکاس، خبرنگار سردبیر ببخشید مدیر مسئول محترم آوای خوزستان را ارجاع می دهم به مطلبی که بر علیه یکی از مطالب ندای بهبهان چاپ کرده بودید، یادتان آمد! بله ندای بهبهان متهم به زیر سئوال بردن ارزش ها کردید پس تناقض تا کجا.
دوستان محترم هفته نامه تولید این ها همه بازخورد مطالب هایی است که شما چاپ کردید به خاطر دارید؟!
آقایان! لطفاً از تخریب مطبوعات دست بردارید و یا از این جامعه خارج شوید؟
توضیح: قصد نداشتم به مطالب (گاهاً توهین هایی) که ظرف این چند ماه در نشریات مختلف از جمله تولید، آوای خوزستان، نخل، اهواز و جدیداً حدیث به ندای بهبهان شده است پاسخ بدهم اما سکوت تا جایی جایز است و از این پس به احترام تمام مخاطبان دوباره سکوت خواهم کرد.
5) این هفته جشنواره ایران زمین با تمام خوبی ها و بدی هایش به پایان رسید به چند دلیل ما نسبت به جشنواره سکوت می کنیم و امیدواریم که این اعتراض مدنی ما کار خودش را بکند.

 


ایران زمین هرسال با میلیونها تومان هزینه برگزار می شود و یک هفته چند هزار نفر را به سالن های تئاتر می کشاند و آنها را کیفور می کند این حرکت پسندیده فرهنگی اما متاسفانه ارشاد اسلامی استان با وجود اینکه متولی بحث مطبوعات در استان هستند مطبوعاتی که چند ده هزار نفر را در هر هفته به پای دکه ها می کشاند یک دهم تلاشی را که برای ایران زمین کرد را برای حمایت از نشریات نمی کند (ارجاع سرمقاله شماره هشتم هفته نامه) حتی باید بگویم هفته نامه ما از بدو تاسیس تاکنون حتی یک ریال کمک مالی و حتی تسهیلات بانکی دریافت نکرده با وجود آنکه بیش از ده نفر اشتغالزایی کرده ایم باید با کلی منت به مانند هر درخواست کننده ی دیگر تسهیلات، بدنبال وام هایی با بهره های بسیار بالا باشیم و متاسفانه بدلیل رفتارهای نادرستی که با مطبوعات شده است، امنیت سرمایه گذاری نیز به یغما رفته و هیچ سرمایه گذاری حاضر به فعالیت در این بخش نیست.


سلام. خوزستان

سلام بعد از راه اندازی وبلاگ در بلاگفا و جواب ندادن کامل لینک ها در بلاگفا این وبلاگ به عنوان مکمل آن بویژه برای وشش کامل به لینک ها راه انداختم کلیه مطالبی که در بلاگفا بوده هم به اینجا منتقل خواهم کرد قربان شما